کل نماهای صفحه

۱۳۸۹ آذر ۱۴, یکشنبه

یک نامه سافویی تاریخی

ویولت ترفیوسیز به ویتا سکویل وست- ترجمه ویتا عثمانی


کانتیننتال پلاس
سان سباستین
(بی تاریخ) جولای
1919

اینجا من در دیار تو هستم، میتیا، و در سرزمین همزبان با تو. در برابر این کشور کج خلق، متعصب و سرکش، من با تمام قلبم همدردی میکنم! در برابر این سامانه باشکوه، بی نهایت تحقیرآمیز، که به غریبه ها یا اینکه غریبه ها در موردش چگونه فکر کنند، هیچ توجهی ندارد، و هرگز هیچ تلاشی در این مورد به انجام نمی رساند، اگر بخواهی او را بشناسی، مساعدتهای دوستانه ارائه نمی کند. نه، آن با توست! آنگاه، برای آنانی که به شناسایی آن نائل می شوند، چه شگفتی های حیرت آوری در آستین دارد!
تو فکر می کنی او سرد و متکبر است، ولی صبر کن تا زمانی که تو را دوست بدارد! آنوقت است که او خرقه سخت و تلخش از سلسله جبال تند و دندانه دار بی رنگ و دشتهای متروک را دور می اندازد. اوه میتیا! او دیگر سرد و بی تفاوت نیست. لبهایش سرخ فام و متبسم است. او میخکی قرمز در گیسویش دارد. او بادبزنی در دست دارد. پاهایش علیرغم میل خودش به پایکوبی آغاز می کنند. رشته کوههای تند و دندانه دار و سردی غم افزای باد ناپدید شده است. درختان انار و پرتقال، و پرحرارت ترین و هوس آلودترین چشم انداز جهان جای آنها را گرفته است – اندلس!
آه میتیا، و اسپانیا خیلی زیاد شبیه توست!
اسپانیا توست، تو، تو! مغرور و خاموش، و دور از دسترس تا وقتیکه – عشق بورزی!
اگرچه من اسپانیا را خیلی خوب نمی شناسم، پرشور به اسپانیا عشق می ورزم!
چقدر ایتالیا به جانب اسپانیا معمولی به نظر می رسد. چقدر پیش پا افتاده! درست شبیه یک زن جوان بداخلاق و جلف... یک زن جوان بداخلاق جلف خوشنما، من این را تصدیق می کنم، ولی جای شگفتی ندارد که اسپانیا آنرا دو شقه می کند... خیلی دلم برایت تنگ شده است- هیچوقت تو اینقدر واضح و روشن به نظر نیامده ای. من احساس شخصی را دارم که به خانه ای وارد شده در حالیکه صاحب خانه غایب است...

۲ نظر:

  1. salam vita jan tabriek migam matlab jadied gozashtie khondam khoshkal bod omid varam hamishe shad bashi va hamishe khoshhal babinamet

    پاسخحذف
  2. سلام نسترن جون، ممنونم، امیدوارم تو هم همیشه شاد و پیروز باشی.

    پاسخحذف