
به قلم ویتا عثمانی
زمانی نامه هارولد به دست ویتا رسید که ویولت برای غیرتی کردن او زمزمه نامزد شدن با یکی از خواستگارانش را سر داده بود. ویتا از دست ویولت عصبانی بود و در برابر هارولد عذاب وجدان داشت لذا با هارولد موافقت نمود. اما آن را از ویولت پنهان نمود، چون یقین داشت ویولت با آن مخالفت می نمود و سعی می کرد او را منصرف سازد. ویتا خودش از درستی تصمیمش مطمئن نبود ولی جسارت آن را نداشت که خلاف جریان، جاری شود. او می دانست اگر ویولت آگاه شود با استدلالهای بینظیرش او را از تصمیمش منصرف می سازد، او دنبال یک زندگی متعارف بود، او شهامت خارج شدن از عرف و سنت را نداشت. به او آموخته بودند که کمال یک زن در وصلتش با یک مرد، خانه داری و بچه داری است، برای او سخت بود که به دید یک دختر عجیب و غریب خانه مانده به او نگریسته شود.
ویولت بی خبر از نامزدی ویتا، برای شرکت در مهمانیها به Knole می رفت و همیشه در نیمه شب پس از پراکنده شدن میهمانها به اتاق ویتا وارد می شد تا با هم صحبت کنند و همواره قبل از خارج شدن، لبان او را می بوسید.
چندی بعد هارولد به انگلستان برگشت و تاریخ برگزاری مراسم ازدواج در روزنامه چاپ شد. ویولت با خواندن آن شوکه شد، باورش نمی شد ویتا آن همه زود از او جدا شود، ویتا 21 سال بیشتر نداشت. او خودش را برای یک روز در اتاقش حبس نمود و بی آنکه کسی بداند برای از دست دادن دوستش اشک ریخت. سپس نامه ای طولانی برای ویتا نوشت و در آن ضمن شکایت ازپنهانکاری ویتا، با تمسخر و کنایه از دست دادن آزادی اش را به او تبریک گفت. از آن طرف ویتا هر شب صدای گریه رزاموند را از اتاقش که کنار اتاق ویتا بود می شنید، رزاموند در تنهایی اشک می ریخت اما هرگز به ویتا چیزی نمی گفت.
روز جشن ازدواج فرا رسید، ویولت که شخصی صریح و قاطع بود به مراسم ازدواج نرفت اما رزاموند با اینکه خیلی دلش شکسته بود در مراسم حاضر شد و قبل از شروع مراسم در حالی که سعی می کرد در برابر جاری شدن اشکهایش مقاومت کند، ویتا را که به شدت به خاطر از دست دادن آزادی اش گریه می کرد آرام نمود.
ویتا دل دو دختر را به خاطر ازدواجش با هارولد شکست، اما بر خود او چه گذشت؟
ویتا یک شاعر بود و احساساتش را با شعر بیان می نمود. او در شب ازدواجش شعری طولانی و مرثیه وار در مورد از دست دادن آزادی اش و خانه پدریش سرود که در اولین مجموعه شعری اش به چاپ رسید. این شعر می تواند بیانگر نارضایتی او باشد.
این داستان ادامه دارد....
شرح عکس:
ویتا 36 ساله. این عکس را برای کتاب «اورلاندو» ویرجینیا وولف گرفت و همراه با چند عکس دیگر از ویتا در آن به چاپ رسید.
خیلی زیبا بود با یک ترجمه عالی. ممنون.
پاسخحذفساره جان، خوش آمدید.
پاسخحذفبه نظر می آد که آدم نه خیلی زیبا ولی خیلی جذاب بوده باشه D:
پاسخحذفازدواج............
پاسخحذفمنتظر ادامه هستم
ساره، نازنین و سالی عزیز خوشحالم که دنبال می کنید. من فکر می کنم ویولت هم زیباتر و هم جذابتر بوده.
پاسخحذف